تو تاکسی بودم که سوار شدن و خیلی زود تو بغل هم جا گرفتن !
دست تو دست هم
چشم تو چشم هم
از خاطراتشون می گفتن ، از عشق بازی که ساعتی قبل با هم داشتن !
انگار که جز خودشون هیچ کسیو نمیدیدن ، اباعی از گفتن حرفاشون نداشتن !
فارغ از همه چیز حتی لحظه ای از هم جدا نشدن !
چند دقیقه ای یکبار دوست دخترشو از دستها و گونه هاش می بوسید ........
شادی از سرو روش می بارید !
دخترو می بوسید ، از روی چه احساسی ؟!
شاید عشق
اما ............
عشق بعد از هوس !؟
دختر اون عشق و به چه قیمت می خواست ؟!
شاید زندگی
اما ............
زندگی تو عالم رویا !؟
چارلی چاپلین خطاب به دخترش :
دخترکم هیچگاه هم آغوشی هایت را با عشق مقایسه نکن ! هیچ مردی در رختخواب نامهربان نیست !!!
:: موضوعات مرتبط:
دست نوشته ها ,
عشق به چه قیمت ؟ ,
,
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9